نتایج جستجو برای عبارت :

داستان کوتاه حقیقی. عباس آدمخوار

عباس یعنی بندگی برخالق یکتا شدن/عباس یعنی دلبری برحضرت زهراشدن/درروز عاشورانگر اوج وفاداری او/عباس یعنی تشنگی اندرلب دریا شدن/بهرحسین و یاوران گشته علمداری رشید/عباس یعنی جاودان درمحضرآقاشدن/بوده امیدکودکان بابانوان درحرم/عباس یعنی مرهم اندردل مولاشدن/سردار عاشورائیان تاروز محشرگشته است/عباس یعنی اسوه ای ازبهر این دنیاشدن/درروز تاسوعا زاو اوج وفاداری رسد/عباس یعنی قهرمان در روز عاشوراشدن/دستان خودرا داده است ازبهردین مصطفی/عباس یعنی
shirazart.blog.ir 
**" داستان کوتاه " که شاخه ای از ادبیات داستانی منثور است ، به طور تقریب دارای سابقه ای یکصد و پنجاه ساله در جهان است .داستان کوتاه معمولا از هزار و پانصد تا پانزده هزار کلمه را شامل می شود ." ارنست همینگوی " و " جیمز جویس" با آثار خود معیارهای تازه ای را برای داستان کوتاه خلق کرده اند .
** از میان داستانهای کوتاه فارسی ، نمونه های زیر شایان ذکرند: یکی بود یکی نبود ، اثر : جمال زاده _ زن زیادی ، سه تار و پنج داستان ، اثر : جلال آل احمد_ شهری چون
دانلود اهنگ عباس مسکین عقیل ساوری

عقیل ساوری اهنگ عباس مسکین
دانلود آهنگ محلی فاطمه غریبم
دانلود منظومه عباس مسکین

دانلود آهنگ عباس گالش

داستان عباس مسکین فاطمه غریبم

متن شعر فاطمه مسکین
داستان عباس مسکین و فاطمه دلخون
روزی گاندی در حین سوار شدن به قطار یک لنگه کفشش درآمد و روی خط آهن افتاد. او به خاطر حرکت قطار نتوانست پیاده شده و آن را بردارد. در همان لحظه گاندی با خونسردی لنگه دیگر کفشش را از پای درآورد و آن را در مقابل دیدگان حیرت‌زده اطرافیان طوری به عقب پرتاب کرد که نزدیک لنگه کفش قبلی افتاد.
 
یکی از همسفرانش علت امر را پرسید.گاندی خندید و در جواب گفت: مرد بینوائی که لنگه کفش قبلی را پیدا کند، حالا می‌تواند لنگه دیگر آن را نیز برداشته و از آن استفاده نم
متن آهنگ عمو عباس از سید مجید بنی فاطمه
عمو عباس بی تو!…! قلب حرم می گیره
عمو عباس بی تو بابا تنها می میره
عمو عباس علمت !…! کو عموی خوبم
عمو عباس تو نرو تا که پا نکوبم
عمو عباس بی !…! تو قلب حرم می گیره
عمو عباس بی تو بابا تنها می میره
عمو عباس بی تو !…! هر لحظه دل می لرزه
بی تو هرشب هوای خیمه ها چه سرده
دانلود مداحی عمو عباس از مجید بنی فاطمه
عمو عباس بی تو!…! قلب حرم می گیره
عمو عباس بی تو بابا تنها می میره
عمو عباس علمت !…! کو عموی خوبم
عمو عباس تو
سنگ تراورتن عباس آباد اصفهانسنگ تراورتن عباس آباد یکی از پر مصرف ترین سنگ های تراورتن رنگ روشن ایران است. تقریبا در تمام پروژه های خوب و لوکس ابران از سنگ تراورتن عباس آباد استفاده می شود.سنگ تراورتن عباس آباد زمینه سفید رنگ و خط های مشکی دارد. بیشتر سنگ بی موج تراورتن عباس اباد در حال حاضر مورد مصرف دارد. سنگ بیموج در جهت لایه ها و به موازات انها برش می خورد.این سنگ از لحاظ کیفیت و جنس و رنگ سفید در حد عالی و خوبی قرار دارد .سنگ تراورتن عباس
«نام تمام مردگان یحیاست» اثر عباس معروفی.
این کتاب آخرین اثر نویسنده ی محبوب من، عباس معروفیه که نوشتنش سی سال طول کشیده. تا الان توی ایران منتشر نشده و فقط نشر گردون در آلمان اونو منتشر کرده.
داور، هیزم شکنیه که شش فرزندش رو از دست میده و سال ها با عشق و داغ فرزندان از دست رفته‌ش زندگی میکنه. کتاب، بسیار بسیار شاعرانه و خیال انگیز و عاشقانه‌ست. درست مثل همه ی آثار دیگه ی عباس معروفی. به نوعی هم یاداور داستان زکریا و یحیاست.. البته از داستان ها
عباس یعنی بندگی برخالق یکتا شدن/عباس یعنی دلبری برحضرت زهراشدن/درروز عاشورانگر اوج وفاداری او/عباس یعنی تشنگی اندرلب دریا شدن/بهرحسین و یاوران گشته علمداری رشید/عباس یعنی جاودان درمحضرآقاشدن/بوده امیدکودکان بابانوان درحرم/عباس یعنی مرهم اندردل مولاشدن/سردار عاشورائیان تاروز محشرگشته است/عباس یعنی اسوه ای ازبهر این دنیاشدن/درروز تاسوعا زاو اوج وفاداری رسد/عباس یعنی قهرمان در روز عاشوراشدن/دستان خودرا داده است ازبهردین مصطفی/عباس یعنی
سنگ تراورتن عباس آبادسنگ تراورتن عباس آباد به دلیل زیبایی ، مقاومت بالا و صیقل پذیری عالی در سنگ نمای ساختمان کاربرد دارد. به دلیل سختی بیشتر و تخلخل کمتر در مقایسه با دیگر سنگهای تراورتن و چسبندگی زیاد با ملات سیمان ، استفاده از سنگ تراورتن عباس آباد ( و به طور کلی انواع تراورتن ) در ارتفاع پیشنهاد می گردد . همچنین به علت مقاومت زیاد سنگ تراورتن عباس آباد در برابر بارانهای اسیدی و رنگ زیبا و منحصر به فرد  ، این سنگ جزء مناسب ترین سنگ های تز
سنگ تراورتن عباس آباد قیمتسنگ تراورتن عباس آباد از لحاظ بازه قیمتی جزو سنگهای گران قیمت و لوکس ایران محسوب میشود .اصولا سنگ تراورتن عباس آباد در مناطق گران قیمت شهرهای ایران مصرف و کاربرد دارد .اما نکته ای که مهم است بدانید این است که در قبال پرداخت پول بابت خرید سنگ تراورتن عباس آباد به اندازه ای که پول پرداخت می نمایید ارزس افزوده برای پروژه خود ایجاد مینمایید.با توجه به قیمت سنگ تراورتن عباس آباد پروژه های معمولی توان مصرف آن را ندارند
دیشب به داستان کوتاهی از جان اسکالزی نویسنده‌ی معروف جنگ پیرمرد برخوردم، که خوندم و به نظرم جالب اومد.
تا نیمه‌های دیشب ترجمه‌ش کردم و تا نیمه‌های امروز ویرایش. تقدیم.
 
پ.ن) و البته با این خبر که مشغول کار روی داستان کوتاه دیگه‌ای هم هستم.
 
داستان کوتاه وقتی ماست حکومت را به دست گرفت
سنگ تراورتن عباس آباد یکی از بهترین سنگ های تراورتن سفید در ایران و جهان است. این سنگ یکی از پر مصرف ترین سنگ های ساختمانی است که بیشتر در نمای ساختمان ها بکار میرود. تراورتن عباس آباد بدلیل رنگ روشن، ساب پذیری بالا، چسبندگی خوب با ملات و تنوع سورت تمام سلیقه ها با هر نوع بودجه ای را پوشش میدهد. سنگ عباس آباد دارای سورت های گوناگونی است که بسته به رنگ و طرح و موج های سنگ سورت بندی میگردد. در بعضی از سورت های سنگ عباس آباد رگه های مرمر قهوه
سلام به بینندگان عزیز 
اگر مایل هستید می تونید داستان های کوتاه، شعر، متن و حتی داستان های بلند خودتون رو برای ما ارسال کنید تا در وبلاگ قرار داده بشه
ارسال متن ها از طریق :ghassam.m84@gmail.com
ارسال متن ها مانند نمونه زیر و به ترتیب باشد:
نام و نام خوانوادگی
نوع متن (شعر، داستان...) 
عنوان 
متن
مطالب ارسالی پس از تایید در وبلاگ قرار می گیرد.
حتما شرکت کنید
کار داستان خوب پیش نمی‌رود. وسطای نگارش تصمیم گرفتم طرح را تغییر بدهم. همین همه‌چیز را بهم ریخت. کمتر از یک‌هفته مانده به موعد تحویل... می‌نویسم و هم‌زمان ویرایش می‌کنم. وقت ناهار و شام حتی... اسم هم ندارد هنوز... عباس معروفی می‌گفت: داستان مثل بچه است. اسم‌اش را با خودش می‌‌آورد. امیدوارم همین بشود که او گفته!
 
دانلود فیلم Bone Tomahawk 2015( تاماهاوک استخوانی )
نام : Bone Tomahawk 2015
ژانر : درام ، ترسناک ، وسترن 
امتیاز : 10 / 7.1 | از 80,470 رای
محصول : آمریکا
کارگردان : S. Craig Zahler
بازیگران مطرح : Kurt Russell , Patrick Wilson , Matthew Fox , Richard Jenkins , Lili Simmons
خلاصه داستان : چهار مرد در غرب وحشی برای نجات گروهی از اسیران که توسط ساکنان غار آدمخوار گرفته شده اند میروند ...
ادامه مطلب
رئیس شورای اسلامی روستای بنه عباس از گازرسانی به این روستا خبر داد.
 
به گزارش سفیر جنوب؛نعمت الله صداقت با اعلام این خبر اظهار داشت:گازرسانی به روستای بنه عباس از خواسته های بحق اهالی این روستا بود که توانتستیم با پیگیری های فراوان آن را محقق کنیم

ادامه مطلب
سلام بر عباس، سلام بر منطق عباس .... منطق عباس چیست که این گونه عاشق می طلبد؟؟ قبل از اینکه ببینیم منطق عباس چیست باید دید مکتبی که عباس از آن تاثیر گرفت چه بوده است؟ عباس از کودکی در خاندان علی پرورش یافت، خاندانی که مکتبی بنا کرده اند علمی برداشته اند تفکراتی چه حقیر چه عزیز ، چه عاشق چه دشمن و همه و همه به عشق مرام این مکتب عاشقانه سینه زدند ؛ مکتبی که سنگ بنایش آزادگی است، مرامش آزاد زادگی است ... بی شک کسی که از چنین مکتبی پرورش یابد مرد مردان
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید عباس بابایی)
داستان از زبان شهید عباس بابایی:
مدرک پروازم لنگ یک امضای این ژنرال آمریکایی بود. داخل اتاقش
بودم و با هم صحبت می کردیم. یک لحظه بلند شد و به بیرون اتاق 
رفت. کمی منتظرش ماندم. یکدفعه نگاهم به ساعتم افتاد
ادامه مطلب
خلاصه داستان رو خیلی کوتاه میگم به خاطر اینکه درحال نوشته شدن هست موضوع زندگی روزمره اعضا هست که با تلخی شیرینی و هیجان همراه هست . امید وارم که خوشتون بیاد . داستان در روز های شنبه و دوشنبه و چهارشنبه گذاشته میشود. اوه راستی شخصیت اول داستان چانیول هست به همرت اعضای گروه.
خلاصه داستان رو خیلی کوتاه میگم به خاطر اینکه درحال نوشته شدن هست موضوع زندگی روزمره اعضا هست که با تلخی شیرینی و هیجان همراه هست . امید وارم که خوشتون بیاد . داستان در روز های شنبه و دوشنبه و چهارشنبه گذاشته میشود. اوه راستی شخصیت اول داستان چانیول هست به همرت اعضای گروه.
کتاب صوتی زن زیادی جلال آل احمد
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
اگر امکان دارد آن را به فارسی ایمیل کنیدنتایج وب
دانلود کتاب صوتی زن زیادی - جلال آل احمد - کتابراهwww.ketabrah.ir › کتاب صوتی › داستان و رمان ایرانیکتاب صوتی زن زیادی نوشته جلال آل احمد، دربردانده‌ی 9 داستان کوتاه در مورد زنان و دردهای ... زن زیادی یکی از مهم‌ترین آثار جلال آل احمد است که دیدگاه او را درباره خرافات و ...
داستان زن زیادی اثر جلال آل احمد - نوارwww.navaar.ir › audiobook › داستان-
کتاب صوتی زن زیادی اثر جلال آل احمد    
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
اگر امکان دارد آن را به فارسی ایمیل کنیدنتایج وب
دانلود کتاب صوتی زن زیادی - جلال آل احمد - کتابراهwww.ketabrah.ir › کتاب صوتی › داستان و رمان ایرانیکتاب صوتی زن زیادی نوشته جلال آل احمد، دربردانده‌ی 9 داستان کوتاه در مورد زنان و دردهای ... زن زیادی یکی از مهم‌ترین آثار جلال آل احمد است که دیدگاه او را درباره خرافات و ...
داستان زن زیادی اثر جلال آل احمد - نوارwww.navaar.ir › audioboo
سنگ تراورتن عباس آباد سفید معادن آن در محلات قرار گرفته و جز روشن ترین سنگهای تراورتن در ایران می باشد. در دو سورت موج دار و بی موج قابل تولید می باشد و به نوعی از خانواده سنگهای لوکس در ایران به شمار می رود.کاربرد آن برای نمای بیرون ساختمان می باشد. قیمت تراورتن عباس آباد سفید از بازه قیمتی بالاتری نسبت به سایر سورت های دیگر آن برخوردار می باشد. جهت خرید سنگ تراورتن سفید عباس آباد باما در تماس باشید.۰۹۱۳۵۵۶۶۴۷۷ زارعی.
نام فیلم: فصل فراموشی فریبا  ژانر: اجتماعی  کارگردان: عباس رافعی 
سال تولید: 1392 سال انتشار: 1398
بازیگران: امین زندگانی,ساره بیات,شهین تسلیمی,هومن کیایی, مرجان سپهری, ماجین موسوی, عباس شجاع , فریبا آهنگ, ژیلا آل رشاد, ژیلا شاهی, مهدی محتشمی, سعید فرجی, عباس رستگار پور, پرستو مدانلو, عدنان کاپوسیان....
خلاصه داستان: فریبا که گذشته خوبی نداشته در تلاش است که آن را فراموش کند و زندگی جدیدی را شروع کند که همسرش در اثر تصادف به کما می رود... و حالا او بای
با خودم می‌گفتم:« می‌شود عباس را در خواب ببینم و از او بپرسم که تو چطور به این مقام رسیدی؟»
این فکر از زمانی که عباس شهید شده بود در سرم می‌پیچید. مدتی گذشت تا بالاخره او را در خواب دیدم. خوشحال بود و مثل همیشه خندان. از عباس پرسیدم:« من باید چه کنم تا رحمت و لطف خدا شامل حالم بشود؟» سه بار گفت:« کار کنید، کار کنید، کار کنید!»
و بعد گفت:« اگر می‌خواهید لذت معنوی کارکردن را تجربه کنید، نماز شب بخوانید!»
ابوالفضل موقر-همرزم شهید
به نام خالق قلم
مقدمه
 
این داستان جنبه ی سرگرمی دارد و هیچ کدام از رویداد ها و نام های موجود در داستان
حقیقی نمیباشد. داستان سقوط در مورد پسری شونزده ساله به نام دنیل است که در
کودکی اش پدرش را از دست داده؛ رژیمی که اکنون بر کشور آمریکا حکم فرما است،رژیم
هایِنت است. ولی مردم زیادی از آن ناراضی هستند؛و نکته ی جالب این است که دنیل
پدرش را در همین اعتراضات از دست داده است. اما دنیل تصمیم میگیرد که راه پدرش را
ادامه دهد اما........
امیدوارم از داستان
گویند عارفی قصد حج کرد. فرزندش از او پرسید: پدر کجا می خواهی بروی؟ پدر گفت: به خانه خدایم. پسر به تصور آن که هر کس به خانه خدا می رود، او را هم می بیند! پرسید: پدر! چرا مرا با خود نمی بری؟ گفت: مناسب تو نیست. پسر گریه سر داد. پدر را رقت دست داد و او را با خود برد. هنگام طواف پسر پرسید: پس خدای ما کجاست؟ پدر گفت: خدا در آسمان است. پسر بیفتاد و بمرد! پدر وحشت زده فریاد برآورد: آه ! پسرم چه شد؟ آه فرزندم کجا رفت؟ از گوشه خانه صدایی شنید که می گفت: تو به زیارت خ
داستان ذره ناشناخته، داستانی کوتاه و علمی تخیلی تألیف شده در کانون نشر علم رازا است. 
مقدمه داستان:
جملاتی رو که دارم میخونم باورم نمیشه دست نوشته های فردی است که تحقیقاتش سفر به مریخ را ممکن کرد ... 
لینک دانلود PDF داستان در ادامه ....
دانلودعنوان: داستان علمی تخیلی ذره ناشناخته حجم: 212 کیلوبایت
گویند عارفی قصد حج کرد. فرزندش از او پرسید: پدر کجا می خواهی بروی؟ پدر گفت: به خانه خدایم. پسر به تصور آن که هر کس به خانه خدا می رود، او را هم می بیند! پرسید: پدر! چرا مرا با خود نمی بری؟ گفت: مناسب تو نیست. پسر گریه سر داد. پدر را رقت دست داد و او را با خود برد. هنگام طواف پسر پرسید: پس خدای ما کجاست؟ پدر گفت: خدا در آسمان است. پسر بیفتاد و بمرد! پدر وحشت زده فریاد برآورد: آه ! پسرم چه شد؟ آه فرزندم کجا رفت؟ از گوشه خانه صدایی شنید که می گفت: تو به زیارت خ
هوای راهرو دادگاه گرفته و خفه بود. چهره غضبناک پیرمرد در هم گره خورده بود و پسر مدام با التماس می‌گفت: آقا غلط کردم، تو رو به خدا مرا ببخشید... پیرمرد با غیظ پسر را نگاه کرد و به یاد حرف پزشک افتاد: متاسفم، خانم شما سکته قلبی کرده و در دم... اشک روی گونه‌اش لغزید. باز صدای پسرک در گوشش پیچید: غلط کردم آقا! من فقط شوخی کردم، خانومتان که گوشی را برداشت گفتم شوهرتان تصادف کرده و مرده! به خدا همین!
چون خدای تبارک و تعالی خواست جان ابراهیم را بگیرد ملک الموت را فرستاد و او گفت: یا ابراهیم درود بر تو. ابراهیم فرمود: ای عزرائیل برای دیدن من آمدی یا برای مرگم؟ گفت: برای مرگ و باید اجابت کنی. ابراهیم گفت: دیدی که دوستی دوست خود را بمیراند؟ خطاب آمد: ای عزرائیل به ابراهیم بگو: دوستی را دیدی که ملاقات دوستش را بد بدارد؟ براستی که هر دوستی خواهان ملاقات دوست است.
مرد هدیه ای که چند لحظه پیش از خانمی گرفته بود را محکم به سینه اش چسبانیده بود و طول خیابان را طی می کرد. به فکرش افتاد، این یادگاری را برای همیشه نگهداری کند. ولی از حواس پرتی و شلختگی خودش می ترسید. توی مسیر همش به این فکر می کرد که چگونه از این هدیه ارزشمند مراقبت کند. فکری به ذهنش رسید. وارد خانه که شد هدیه را جلوی سینه اش گرفت و گفت: (تقدیم به همسر عزیزم) همسرش تا آخر عمر، آن هدیه را مثل تکه ای از بدن خودش مواظبت می کرد.
روزی ابلیس نزد فرعون رفت. فرعون خوشه‌ای انگور در دست داشت و تناول می‌کرد. ابلیس گفت: آیا می‌توانی این خوشه انگور تازه را به مروارید تبدیل کنی؟ فرعون گفت: نه. ابلیس به لطایف‌الحیل و سحر و جادو، آن خوشه انگور را به خوشه‌ای مروارید تبدیل کرد. فرعون تعجب کرد و گفت: احسنت! عجب استاد ماهری هستی. ابلیس خود را به فرعون نزدیک کرد و یک پس گردنی به او زد و گفت: مرا با این استادی و مهارت حتی به بندگی قبول نکردند، آن وقت تو با این حماقت، ادعای خدایی می‌کنی
سرت را بالا بگیر عباس! تو کنار حسن ایستاده ای. تو در آستانه عرشی! حسن، اسم رمز پرواز عرشیان است عباس! سینه زخمی و التیام ناپذیر او انباره ای از دردهای ناگفتنی است. او بیش از همه در داغ مادر، داغدیده است! می دانی؛ او با چشمان خود چادر خاکی فاطمه را دیده است. سیلی را، غلاف را، و بی شرمی چشمان غاصبان را هم دیده است. او داغ دیده است عباس! شقایق تفسیر سینه سوخته اوست؛ و این درد را تو بهتر از همه می فهمی. پسر علی باشی و ناموس تو را در میان کوچه ها هتک حرمت
حضرت ابوالفضل نخستین فرزند از چنین بانوى با معرفت و حق شناسى بود. تولد
وى، خانه امام على (ع) و دل مولا را غرق نور و سرور ساخت. حضرت على (ع) در
گوش این نوزاد بسیار خوش منظر و زیبا، اذان و اقامه گفت و او را عبّاس نام نهاد.
عبّاس هم به معناى شیر نیرومند و خشمگین، و هم به معناى عبوس و چهره گرفته است زیرا که ایشان نسبت به ظالمان، چهره‌اى خشمگین داشتند.
در روز هفتم ولادت حضرت عباس (ع) هم گوسفندى را به عنوان عقیقه ذبح و گوشت آن را در بین فقرا تقسیم کردند.
خورشید غروب کرده بود. مرد از فرط خستگی و سرما بی رمق روی زمین افتاد. نیمه شب از شدت تشنگی در خواب نالید. گل ساقه اش را خم کرد و قطره های شبنم را در دهان مرد غلتاند. علف های سبز اطراف مرد رشد کردند تا گرمش کنند و خوررشید صبحگاهی آنقدر بر بدنش تابید تا گرمش کرد. مرد غلتید تا بیدار شود. با این کار علفها را زیر بدنش له کرد و با دستش ساقه گل را شکست و چشمش که به خورشید افتاد گفت: «ای لعنت به این خورشید، باز هم امروز هوا گرم است».
پسر به دختر گفت: متن زیبایی است، تا من بروم آبی به صورتم بزنم تو آن را بخوان. در آن متن نوشته شده بود: خانم زرنگ! از این به بعد با هیچ پسری دوست نشو، اگر هم شدی، پیشنهاد رفتن به رستوران را قبول نکن! حالا این دفعه پول ناهار را حساب کن تا دفعه دیگر هوس دوستی با پسران و غذای مجانی نکنی! با این حال غذای خوشمزه ای بود. مرسی!
اکثر انسان ها فقط برای امرزش گناهان از ذکر استغفار استفاده می کنند. بیشر افراد با دیگر خواص شفگت انگیز ذکر استغفار اشنا نیستند. در این مطلب به برسی خواص ذکر اسغفار، ذکر استغفار در گفتار پیامبران و امامان و نقل یک داستان کوتاه از آیت‌ الله بهجت(ره) پرداخته ایم.
ادامه مطلب
داستان کوتاه دندان
 
ناخودآگاه و از شدت دندان درد، در جواب سوال دختر کوچکم که پرسید: مامان جون کجا میری؟با عصبانیت و فریاد جواب دادم: میرم دندون بکشم!رها، ناراحت و سرخورده، بدون اینکه حرفی بزند، به اتاقش رفت‌.من که از درد دندان کلافه بودم، توجه ای به او نکردم. مشغول بستن بند کفش‌هایم بودم که رها با کاغذی در دست پیش من برگشت و گفت: بیا مامان جون، ناراحت نباش من برات کشیدم!نگاهی به برگهٔ کاغذ انداختم، یک دندان را نقاشی کرده بود. با شرمندگی نگاه
داستان کوتاه دندان
 
ناخودآگاه و از شدت دندان درد، در جواب سوال دختر کوچکم که پرسید: مامان جون کجا میری؟با عصبانیت و فریاد جواب دادم: میرم دندون بکشم!رها، ناراحت و سرخورده، بدون اینکه حرفی بزند، به اتاقش رفت‌.من که از درد دندان کلافه بودم، توجه ای به او نکردم. مشغول بستن بند کفش‌هایم بودم که رها با کاغذی در دست پیش من برگشت و گفت: بیا مامان جون، ناراحت نباش من برات کشیدم!نگاهی به برگهٔ کاغذ انداختم، یک دندان را نقاشی کرده بود. با شرمندگی نگاه
شبی، برف فراوانی آمد و همه‌جا را سفیدپوش کرد. ‏دو پسر کوچک با هم شرط بستند که از روی یک خط صاف، از راهی عبور کنند که به مدرسه می‌رسید. ‏یکی از آنان گفت: «کار سا د‏ه‌ای است!»، بعد به زیر پای خود ‏نگریست که با دقت گام بردارد. پس از پیمودن نیمی از مسافت، سر خود ‏را بلند کرد ‏تا به ردّپاهای خود ‏نگاه کند. متوجه شد که به صورت زیگ زاگ قدم برد‏اشته است. دوستش را صدا زد ‏و گفت: سعی کن که این کار را بهتر از من انجام دهی. ‏پسرک فریاد ‏زد: کار سا ده‌ای ا
- نوحہ
ہر آس مری نورِ نظر ٹوٹ گئی ہے
عباس کے مرنے سے کمر ٹوٹ گئی ہے
آتا ہی نہیں کچھ بھی نظر تم ہی صدا دو
آواز اے ہم شکلِ نبی اپنی سنا دو
پھر صورتِ محبوبِ خدا ہم کو دکھا دو
ہم ڈھونڈتے ہیں  تم کو نشاں اپنا بتا دو
اب قوت تنویرِ بصر ٹوٹ گئی ہے
ادامه مطلب
می شه گفت شاخص ترین شاعران در حیطه ی غزل پست مدرن "سید مهدی موسوی" و "فاطمه اختصاری" هستن.
در زمینه ی رمان پست مدرن و داستان کوتاه پست مدرن هم می تونیم از "بهمن انصاری" اسم بیاریم، که گویا اولین رمان پست مدرن تاریخ ادبیات فارسی ایران (به نام "مسلخ روح") رو منتشر کرده و یه مجموعه داستان به نام "سرزمین جذامی ها" داره که حدود نیمی از داستان هاش در سبک پست مدرن هستش.
-------
یکی از اساسی ترین ویژگی های غزل پست مدرن، اینه که زمان نداره! یعنی نویسنده (اگه کتاب
جوانی از بیکاری رفت باغ وحش پرسید: استخدام دارید؟ یارو گفت مدرک چی داری؟ گفت: دیپلم. یارو گفت: یه کاری برات دارم، حقوقشم خوبه پسره قبول کرد. یارو گفت: ما اینجا میمون نداریم میتونی تا میمون برامون میاد بری توی پوست میمون و تو قفس نقش میمون بازی کنی. چند روزی گذشت. یه روز جمعه که شلوغ شده بود، پسره توی قفس پشتک وارو میزد. از میله ها بالا پایین می رفت. جوگیر شد زیادی رفت بالای درخت. از اون طرف افتاد تو قفس شیر. داد زد کمک. شیره دستشو گذاشت رو دهنش و گف
پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می داد. از او پرسید: آیا سردت نیست؟ نگهبان پیر گفت: چرا ای پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم. پادشاه گفت: من الان داخل قصر می روم و می گویم یکی از لباس های گرم مرا را برایت بیاورند. نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه وعده اش را فراموش کرد. صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند، در حالی که در کنارش
اکثر انسان ها فقط برای امرزش گناهان از ذکر استغفار استفاده می کنند. بیشر افراد با دیگر خواص شفگت انگیز ذکر استغفار اشنا نیستند. در این مطلب به برسی خواص ذکر اسغفار، ذکر استغفار در گفتار پیامبران و امامان و نقل یک داستان کوتاه از آیت‌ الله بهجت(ره) پرداخته ایم.
ادامه مطلب
من تازه الان میخوام شروع کنم. یه کتاب نچندان جدید که یه بار نصفه خوندمش یادم نیست چرا ولش کردم فکر کنم وسط امتحانا بودو دیگه سراغش نرفتم. کتاب دربارهٔ رمان و داستان کوتاه نوشتهٔ سامرست موام  ترجمهٔ کاوه دهقان نشر علمی فرهنگی. این کتاب در مورده یسری کتاب از نویسنده های مختلف هست که موام انتخاب کرده و در موردشون نوشته. 
در مراسم چهلم شهادت تیمسار بابایی در میان ازدحام سوگران ،مرد میان سالی با کلاه نمدی و شلوار گشاد که معلوم بود از اطراف اصفهان است برمزار عباس خاک بر سر میریخت وبه شدت گریه می کرد .
گریه اش دل هر بیننده ای را به درد می اورد .آرام به او نزدیک شدم وبا بغضی که در گلو داشتم پرسیدم :پدر جان این شهید با شما چه نسبتی دارد ؟
مرد گفت : من اهل روستای ده زیار هستم . اهالی روستای ما قبل از اینکه شهید بابایی به آنجا بیاید از هر نظر در تنگنا بودند . ما نمی دانستیم
خب گفتم همش که قرار نیست براتون داستان های ترسناک طولانی طولانی بزارم که وسطشم حوصلتون سربره!!
این بار اومدم با داستان دو جمله ای بترسونمتون:)
داستانی رو که در زیر قراره بخونین اثر فردریک بروان است که در سال 1948 نوشت ...
اخرین انسان زمین تنها در اتاقش نشسته بود که ناگهان در زدند!!
خب زیادی ..شعره ولی هرزگاهی تنوع هم تو پست هامون خوبه بنظرم :)
تو خوب می دانی عباس. تو خوب می دانی که حسین کیست. معنی لرزش چشمان علی را شاید تو بهتر از همه می فهمی. لهیب کلام پدر حکایت از حکایتی سرخ دارد عباس. و این را تو خوب می فهمی. تو خوب می دانی که انقلاب فاطمه جز با حماسه حسین بر رسوایی غاصبان حق علی نمی افزاید. عباس! صاعقه نگاه پدر، بصیرت نافذت را چنان به حرکت انداخت که تا همیشه تاریخ تو پناه بی پناهان و باب الحوائج عالمیان شدی.
+ ماه تمام من - مرتضی اهوز
در یک شب تاریک مردی در پیاده رو خیابانی پای تیر چراغ برق دنبال چیزی می گشت. رهگذری او را دید و پرسید: دنبال چه می گردی؟ مرد گفت: دنبال دسته کلیدم می گردم. رهگذر پرسید: آن را اینجا گم کردی؟ مرد گفت: نه، فکر می کنم چند قدمی عقب تر، از دستم افتاده باشد. رهگذر پرسید: پس چرا اینجا دنبال آن می گردی؟ مرد گفت: چون اینجا نور بیشتر است.
هفته بیست و هشتم ایستگاه صلواتی مجموعه فرهنگی فدائان زینب سلام الله علیها
گلستان شهدای قهجاورستان
همزمان با سالگرد شهید عباس منتظری
بانی محترم: خانواده شهید
خادمین نوجوان شهدا:
سپهر سیستانی _ امیر عباس عطایی
هدیه به روح شهید عباس منتظری فاتحه و صلوات بفرستید
<><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><>
بالاخره بعد از نزدیک هشت ماه چشم انتظاری، امروز خبر گرفتن مجوز چاپ کتابم صادر شد. مجموعه ای از بیست داستان کوتاه که خیلی رویشان کار کرده ام. شاید اغراق نباشد بگویم روی یک داستان سه صفحه ای صد هزار تومان هزینه کرده ام. از هزینه نقد و وقتی که روی هرکدام گذاشته ام و کلاس هایی که بابت آموزش داستان گذرانده ام و ...
ادامه مطلب
مثل هر شب دیر به خانه آمد. حوصله جواب و پرسش های مادرش را نداشت. خودش هم از بیکاری خسته شده بود. صاحبخانه دوباره پولش را می خواست. در آمد پدرش که کارگری ساده بود، هزینه ها را کفاف نمی کرد. همین دیروز با مادرش دعوایش شد. فریاد زد: می گویی چه کار کنم؟ کار پیدا نمی شود. و مادر سکوت کرده بود. وارد هال شد. همه خواب بودند. مادر یادداشتی برایش گذاشته بود: "امیر جان، دیگر برای پیدا کردن کار عجله نکن! از امروز در یکی از خانه های بالای شهر کلفتی می کنم. دوست ند
به گزارش سفیر جنوب؛ مسئولان بخش آبپخش با حضور  در منزل پدر شهید جهان آوازه در روستای بنه عباس  با وی دیدار و گفتگو کردند.
به گفته نعمت الله صداقت رئیس شورای اسلامی بنه عباس،در این دیدار امام جمعه وفرمانده انتظامی بخش ؛ معاون حوزه شهید دستغیب واعضای پایگاه بسیج شهید آوازه روستای بنه عباس بخش آبپخش حضور داشتند.
لازم به ذکر است شهید جهان آوازه،تنها شهید روستا می باشد که در نیروی انتظامی و در درگیری با اشرار به شهادت رسید.

ادامه مطلب
پسر جوان آن قدر عاشق دختر بود که گفت: تو نگران چی هستی؟ دختر جوان هم حرفش را زد: همون طور که خودت می‌دونی مادرت پیره و جز تو فرزندی نداره... باید شرط ضمن عقد بگذاریم که اگر زمین گیر شد، اونو به خونه ما نیاری و ببریش خانه سالمندان. پسر جوان آهی کشید و شرط دختر را پذیرفت... هنوز شش ماه از ازدواجشان نگذشته بود که زن جوان در یک تصادف اتومبیل قطع نخاع و ویلچر نشین شد. پسر جوان رو به مادرش گفت: بهتر نیست ببریمش آسایشگاه؟ مادر پیرش با عصبانیت گفت: مگه من م
زیارت عاشورای امروز به نیت از شهید مدافع حرم عباس دانشگر.
آقا عباس!
دلم حسابی گرفته.
دیگه خودت راست و ریستش کن.
رفتی پیش امام حسین (ع) سلام منم به آقا برسون.
روم سیاهه.
دست ما هم بگیر بتونم برا امام زمانم یه کاری بکنم. یعنی در اصل برا خودم. برا عاقبت بخیریم.
رئیس شورای اسلامی روستای بنه عباس بخش آب پخش از ذبح 4 راس دام بمناسبت عید قربان در این روستا خبر داد.
به گزارش سفیر جنوب؛نعمت الله صداقت با اعلام این خبر اظهار داشت:عید سعید قربان،عید بندگی خداوند بزرگ و پا گذاشتن بر روی هواهای نفسانی است.

ادامه مطلب
حدود پانزده سال پیش بود. در جلسه یکی از آقاجون ها بودیم و ایشان داشت در مقام قمربنی هاشم علیه السلام سخنرانی میکرد. ایشان خواست کمی از تاریخ قمربنی هاشم علیه السلام گفتند. ایشان در سخنان خود گفتند: " روزی قمربنی هاشم علیه السلام با امام حسن علیه السلام در کوچه های مدینه راه می رفتند. سر یه کوچه رسیدن و امام مجتبی زد زیر گریه ! عباس تعجب کرد! وقتی اومدن خونه رفت پیش حضرت زینب! جریان رو تعریف کرد! گفت: چرا هر وقت سر این کوچه میرسیم گریه میکنه؟ زینب
خانم معلم رو به شاگردهای کلاس اول گفت: بچه‌ها، حالا هر کس باید آخرین صحنه‌ای رو که دیروز یا دیشب تو منزلشون دیدن نقاشی کنه. زود باشین بچه‌های خوب. نیم ساعت بعد خانوم مشغول نمره دادن به نقاشی‌ها شد، بعضی از بچه‌ها خانواده‌شان را مشغول تماشای تلویزیون کشیدند، چند نفری میز شام را کشیدند و... تا اینکه خانم با تعجب به نقاشی یکی از بچه‌ها خیره شد و پرسید: ببینم کوچولو، تو مطمئنی این صحنه رو توی خونه تون دیدی؟ و کودک شش ساله قسم خورد که دیده، خانو
تاجری قبل از عزیمت به سفری طولانی با همسرش خداحافظی کرد. همسرش گفت: تو هیچ وقت هدیه ای قابل برایم نیاوردی. مرد جواب داد: امان از دست شما زنهای نا شکر! هر چه که من به تو داده ام ارزش سالها کار داشته است. چه چیز دیگر می توانم به تو بدهم؟ زن گفت: چیزی که به زیبایی خود من باشد. سفر مرد 2 سال طول کشید و زن منتظر هدیه اش بود. عاقبت شوهرش از سفر بازگشت و گفت: بالاخره چیزی پیدا کردم که به زیبایی توست. البته بر ناسپاسی تو گریستم اما به این نتیجه رسیدم که آن چیز
نگهبانی می دید هر هفته یک پیرزن یک قایق موتوری پر از خاک و شن را از این سمت ساحل به آن سمت ساحل می برد. نگهبان هر چه داخل قایق را وارسی می کرد، چیزی جز خاک و شن بی ارزش پیدا نمی کرد. چند سال بعد وقتی نگهبان بازنشست شد، به آن سوی ساحل رفت و سراغ پیرزن را گرفت و از او پرسید: تو اکنون زن بسیار ثروتمندی هستی. من در تعجبم که چگونه با جابه جا کردن خاک و شن بی ارزش موفق شدی این همه ثروت برای خود جمع کنی. لطفا به من بگو راز تجارت تو در چیست؟ پیرزن با حیرت به ن
پادشاه ایران جمشید، شب بیست و نهم فروردین، در خواب دید ایران را آذین بسته اند اما هیچ کس را نمی شناخت. آدمها تن پوش دیگری داشتند. همه می دویدند، یکی گفت: اینجا چرا ایستاده ای؟! جشن نوروز به زودی فرا می رسد باید آن را با خویشاوندانت پاس بداری. جمشید با تعجب گفت: فردا جشن نوروز را آغاز می کنم. چرا امروز می دوید؟ آن مرد گفت: جمشید ده هزار سال پیش این جشن را بر پا نمود. زودتر به خانه ات رو که خویشاوندانت چشم بدر دارند. جمشید از خواب پرید و فهمید جشن نور
برای ایجاد انگیزه در کلاس اول خود میتوانید از داستانهای کوتاه استفاده کنید،
کلاس اولی ها علاقه بسیاری به شنیدن داستان دارند.
ایجاد علاقه به کلاس و مدرسه یکی از فنون یاد دهی -یادگیری برای بهبود کیفیت آموزش است.
برای مطالعه داستان کلیک کنید.
در بازگشت از کلیسا، جک از دوستش ماکس می پرسد: فکر می کنی آیا می شود هنگام دعا کردن سیگار کشید؟ ماکس جواب می دهد: چرا از کشیش نمی پرسی؟ جک نزد کشیش می رود و می پرسد: جناب کشیش، می توانم وقتی در حال دعا کردن هستم، سیگار بکشم. کشیش پاسخ می دهد: نه، پسرم، نمی شود. این بی ادبی به مذهب است. جک نتیجه را برای دوستش ماکس بازگو می کند. ماکس می گوید: تعجبی نداره. تو سئوال را درست مطرح نکردی. بگذار من بپرسم. ماکس نزد کشیش می رود و می پرسد: آیا وقتی در حال سیگار کش
باز آفرینی ضرب المثل دل که پاک است زبان بی باک است
بازآفرینی دل که پاکاست زبان بی باک است
یک داستان برای ضرب المثل دل که پاک است زبان بی باک است
داستان کوتاه دل که پاک است زبان بی باک

معنی خفته را خفته کی کند بیدار
انشا درباره ضرب المثل خفته را خفته کی کند بیدار
مثل نویسی آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است
داستان کوتاه درباره ضرب المثل خفته را خفته کی کند بیدار
سلاام 
صبح عالی متعالی :) حالتون چطوره؟ 
اکنون از تو سلف دانشگاه دارم براتون مینویسم!
فی الواقع اینجا پرنده پر نمیزنه
اول فقط من بودم و یه نگهبان و احتمالا کادر اداری تو دفترشون 
اما الان دو نفر دیگه که مشخصه اونا هم برای کلاس نیومدن تو سلفن :)
باید ۷ونیم نهایت ۸ اینجا میبودم اما ۹و خورده ای رسیدم خخخ
حوصلم به شدت سر رفته :( اما بهتر از خونه موندنه :)
هعی 
چمیدونم! 
+ همین الان یه چیزی به ذهنم رسید
اگر من ۵۰ سال پیش به دنیا اومده بودم ، فکر کنم یه ش
باربری مشهد
بار حمل بار از مشهد در شمال شرق کشور به بندر عباس در جنوب مسیرهای مختلفی وجود دارد که باربری مشهد همیشه با توجه به تجربه بالای خود بهترین مسیر را انتخاب می کند. در این راستا تخفیفات ویژه نیز در نظر گرفته شده است که به هم میهنان عزیز که قصد حمل بار بین این دو شهر را داشته باشند تعلق می گیرد.
ارزان ترین باربری مشهد بندر عباس
تا ظهر هر لحظه هوا گرم‌تر می‌شد و تنور #جنگ داغ‌تر و ما نه وسیله‌ای برای خنک کردن داشتیم و نه پناهی از حملات داعش. 
 
آتش داعشی‌ها طوری روی شهر بود که حلیه از دیدار عباس ناامید شد و من از وصال حیدر! می‌دانستم سدّ مدافعان شکسته و داعش به شهر هجوم آورده است، اما نمی‌دانستم داغ شهادت عباس و ندیدن حیدر سخت‌تر است یا مصیبت اسارت... 
 
ادامه داستان در ادامه مطلب...
 
متن کامل داستان در پیام رسان های اجتماعی تقدیم حضورتان
 
https://eitaa.com/dastanhaye_mamnooe
https:/
سه‎شنبه شب رفته بودیم خانه‎ی شهید «عبد الصالح زارع» مدافعِ اسلام، زیاد گذشت و خوش؛ یک چیزی که می‎خواهم بگویمش این است که به خواب مادرش و حرفی زده: «از بس که بابا می‎گفته دارم عباس بزرگ می‌کنم برای حضرت زینب کبری، این‎ جا عباس صدایم می‌کنند.»توی فکرم، بابای من دارد مرا برای چه بزرگ می‎کند و آن جا چه صدایم می‎کنند؟
▪️عباس من! دست‌هایت کو؟!
▫️به شوق دیدار شما، دست و پا گم کرده‌ام.
▪️سرت!؟ چه به روز سرت آمده عباس؟
▫️سر را چه منزلت پیش پای عشق شما؟!
▪️بگذار این تیغ‌ها و تیرها را از تن و بدنت بیرون بکشم.
▫️این‌ها نشان‌های عشق شماست بر پیکر من. عمری چشم انتظار دریافت این نشان‌ها بوده‌ام...
✔️ برشی از کتاب #سقای_آب_و_ادب "
عاشورای حسینی تسلیت باد."
 
باید واسه چهارشنبه یه داستان کوتاه بنویسم ...
طرحم خیلی بلنده به درد یه داستان ۵۰۰۰ کلمه ای نمیخوره 
خاطرات بامزه یا جداب و جالبی که ممکنه تلخم باشه برام کامنت کنین شاید یه جرقه ای تو مخ داغونم بخوره ...
مغزم لااال شده...امروز
در تاریخ 4 آبان 98 - نام داستان کوتاه : شیدایی یک بمب
1. داستانم برنده گواهی رسمی جشنواره شد
2. داستانم به عنوان داستان شایسته تقدیر در کتاب مجموعه داستان "مشق عشق" چاپ شد
 
برشی از داستان:
به نظرم گاهی وقت‌ها رفاقت یعنی رفیقت رو بکشی، قبل از اون که غم نامردی روزگار اون رو بکشه!- بازپرس: پس شما قاتل زنجیره‌ای هستی؟ زنجیره‌ای تر از همسایه‌تون.- من؟! نه! حقیقت اینه که من قاتل نیستم ولی کشتن آدم‌ها رو دوست دارم! تا حالا 33 نفر رو کشتم. با طناب، چاقو، اس
داستان ذره ناشناخته، داستانی کوتاه و علمی تخیلی تألیف شده در کانون نشر علم رازا است. 
مقدمه داستان:
جملاتی رو که دارم میخونم باورم نمیشه دست نوشته های فردی است که تحقیقاتش سفر به مریخ را ممکن کرد ... 
لینک دانلود PDF داستان در ادامه ....
دانلودعنوان: داستان علمی تخیلی ذره ناشناخته حجم: 212 کیلوبایت
 دوست شهید  همه ی انسان ها در زندگیشان درد و رنج هایی  دارند، درد های متفاوت و چه بسا بعضی از اون رنج ها چقدر حقیر و پست و چقدر خنده دار عباس درد، رنج و دغدغه هایی که داشت از جنس زمین نبود رنج هایش هم مثل خودش ازجنس آسمان بود؛عباس کسی بود که دنبال معالجش رفت، راه درمان عباس عشق بود که خداوند در وجودش گذاشته بود. مصداق بارز فرمایش حضرت آقا بود که فرمودند: اول باید خودت را شهید کنی  بعد شهیدبشی. عباس تو مسیر اهل بیت (علیهم السلام) حرکت می کرد اصلا
تاجداهردست از عباس شد/نینوا آنجا پراز احساس شد/حضرت زهرا بیامداشکبار/کربلامملو زعطر یاس شد/ساقی عطشان کنارعلقمه است/حضرتش حجت برای ناس شد/از فتوت آب دریارانخورد/برولایت جان اوحساس شد/آن علمدار حسینی جانفشان/چشم شیعه ازغمش الماس شد/تانیامد آب سوی کودکان/بین رقیه برعمووسواس شد/تیربرچشم وبه مشک اورسید/آب مشکش سوی دیده پاس شد/حضرت مهدی شودیاریگرش/چون ظهورش دشمن خناس شد/
پسر به دختر گفت: متن زیبایی است، تا من بروم آبی به صورتم بزنم تو آن را بخوان. در آن متن نوشته شده بود: خانم زرنگ! از این به بعد با هیچ پسری دوست نشو، اگر هم شدی، پیشنهاد رفتن به رستوران را قبول نکن! حالا این دفعه پول ناهار را حساب کن تا دفعه دیگر هوس دوستی با پسران و غذای مجانی نکنی! با این حال غذای خوشمزه ای بود. مرسی!
در روزگاری نه چندان دور یک هیات از گرجستان برای ملاقات با استالین به مسکو آمده بودند. پس از جلسه استالین متوجه شد که پیپش گم شده است و به همین خاطر از رییس کا.گ.ب خواست تا ببیند آیا کسی از هیات گرجستانی پیپ او را برداشته است یا نه؟ پس از چند ساعت استالین پیپش را در کشوی میزش پیدا کرد و از رییس کا.گ.ب خواست که هیات گرجی را آزاد کند. اما رییس کا.گ.ب گفت: متاسفم رفیق، تقریبا نصف هیات اقرار کرده اند که پیپ را برداشته اند و تعدادی هم موقع بازجویی مرده ا
بر اساس یک داستان کوتاه از نویسنده یونانی آنتونیوس Toumanidis، و با الهام از پری دریایی کلاسی توسط کارلو Collodi، این فیلم در حال نوآوری داستان پینوکیو است.
داستان پینوکیو از قرون وسطی و سالهاس که ارائه شده است. در همین حال، در داستان جدید ، در نیویورک، کارل بوچلر کارآگاه با یک قاتل سریال با نام Geppetto روبرو خواهد شد که قربانیان خود را به پیکرهای انسانی تبدیل می کند. کارل، با کمک یک استاد مطالعات ایتالیایی، کشف می کند که داستان پری واقعی است و با خون ن
خانم معلم رو به شاگردهای کلاس اول گفت: بچه ها، حالا هر کس باید آخرین صحنه ای رو که دیروز یا دیشب تو منزلشون دیدن نقاشی کنه. زود باشین بچه های خوب. نیم ساعت بعد خانوم مشغول نمره دادن به نقاشی ها شد، بعضی از بچه ها خانواده شان را مشغول تماشای تلویزیون کشیدند، چند نفری میز شام را کشیدند و ... تا اینکه خانم با تعجب به نقاشی یکی از بچه ها خیره شد و پرسید: ببینم کوچولو، تو مطمئنی این صحنه رو توی خونه تون دیدی؟ و کودک شش ساله قسم خورد که دیده، خانوم سری ت
فضائل بی‌شمار امیر المومنین علیه السلام (به روایت اهل تسنن)
سبط بن جوزی از علمای اهل تسنن روایت کرده است:
و قد روى مجاهد قال سأل رجل عن ابن عباس فقال ما أكثر فضائل علی بن أبی طالب و إنی لاظنها ثلاثة آلاف فقال له ابن عباس هی الى الثلاثین الفا أقرب من ثلاثة آلاف ثم قال ابن عباس لو ان الشجر اقلام و البحور مداد و الانس و الجن كتاب و حساب ما احصوا فضائل أمیر المؤمنین علی علیه السلام.
مردی از ابن عباس پرسید: راستی که چقدر فضائل على بن ابی طالب (علیهما
 جزوه ادله اثبات دعوی عباس کریمی
 جهت مشاهده و دانلود فایل به روی لینک زیر کلیک نمایید
دانلود جزوه ادله اثبات دعوی عباس کریمی


جزوه ادله اثبات دعوی عباس کریمی جزوه ادله اثبات ،دکتر عباس کریمی استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران. دانلود جزوه کتاب ادله اثبات دعوا عباس کریمی  دانلود جزوه کتاب ادله اثبات دعوا تالیف دکتر عباس کریمی از انتشارات پیام نور به انضمام نمونه سوال همراه با پاسخنامه که با کیفیت عالی در قالب pdf توسط وب سایت ...
داستان کوتاه غوغای سکوت
غوغای سکوت
روزی
کشاورزی متوجّه شد ساعتش را در انبار علوفه گم کرده است. ساعتی معمولی
امّا با خاطره ای از گذشته و ارزشی عاطفی بود. بعد از آن که در میان علوفه
بسیار جستجو کرد و آن را نیافت از گروهی کودکان که در بیرون انبار مشغول
بازی بودند مدد خواست و وعده داد که هر کسی آن را پیدا کند جایزه ای دریافت
نماید.
کودکان به محض این که موضوع جایزه مطرح شد به درون انبار
هجوم آوردند و تمامی کپّه های علف و یونجه را گشتند امّا باز ه
الاغ دانستن معاویه توسط ابن عباس
طحاوی از علمای بزرگ اهل سنت عمری می‌نویسد:
١٧١٩ - أَنَّ أَبَا غَسَّانَ مَالِكَ بْنَ یَحْیَى الْهَمْدَانِیَّ حَدَّثَنَا قَالَ: ثنا عَبْدُ الْوَهَّابِ بْنُ عَطَاءٍ، قَالَ: أنا عِمْرَانُ بْنُ حُدَیْرٍ، عَنْ عِكْرِمَةَ أَنَّهُ قَالَ: كُنْتُ مَعَ ابْنِ عَبَّاسٍ عِنْدَ مُعَاوِیَةَ نَتَحَدَّثُ حَتَّى ذَهَبَ هَزِیعٌ مِنَ اللَّیْلِ، فَقَامَ مُعَاوِیَةُ، فَرَكَعَ رَكْعَةً وَاحِدَةً، فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ
یه روز مسؤول فروش، منشی دفتر و مدیر شرکت برای ناهار به سمت سلف قدم می زدند. یهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا می کنن و روی اون رو مالش میدن و غول چراغ ظاهر می شه. غول میگه: من برای هر کدوم از شما یک آرزو برآورده می کنم… منشی می پره جلو و میگه: اول من ، اول من!… من می خوام که توی باهاماس باشم، سوار یه قایق بادبانی شیک باشم و هیچ نگرانی و غمی از دنیا نداشته باشم … پوووف! منشی ناپدید می شه… بعد مسؤول فروش می پره جلو و میگه: « حالا من ، حالا من! … من می خوام
دیشب یه داستان
کوتاه از شرمن الکسی به نام تو گرو بگذار من پس میگیرم رو خوندم. خیلی برام شیرین
بود داستانی که با یه لحن خیلی خودمونی طوری که فکر میکنی همین الان جکسون شخصیت
اصلی داستان روبروت نشسته وداره برات با آب و تاب این داستان رو تعریف
ادامه مطلب
در باغی چشمه ای بود و دیوارهای بلند گرداگرد آن باغ، تشنه ای دردمند بالای دیوار با حسرت به آب نگاه می کرد. ناگهان خشتی از دیوار کند و در چشمه افکند. صدای آب مثل صدای یار شیرین و زیبا به گوشش آمد. آب در نظرش شراب بود. مرد آنقدر از صدای آب لذت می برد که تند تند خشت ها را می کند و در آب می افکند. آب فریاد زد: های، چرا خشت می زنی؟ از این خشت زدن بر من چه فایده ای می بری؟ تشنه گفت: ای آب شیرین! در این کار دو فایده است. اول اینکه شنیدن صدای آب برای تشنه مثل شنی
دختر جوانی از مکزیک برای یک ماموریت اداری چند ماهه به آرژانتین منتقل شد. پس از دو ماه، نامه ای از نامزد مکزیکی خود دریافت می کند به این مضمون: لورای عزیز، متأسفانه دیگر نمی توانم به این رابطه از راه دور ادامه بدهم و باید بگویم که در این مدت ده بار به تو خیانت کرده ام و می دانم که نه تو و نه من شایسته این وضع نیستیم. مرا ببخش و عکسی که به تو داده بودم برایم پس بفرست. با عشق: روبرت دختر جوان، رنجیـده خاطر از رفتار و بی وفایی مرد، در جواب، از همه همکا
نوزدهمین سالگرد تنها شهید روستای بنه عباس بخش آب پخش،شهید جهان آوازه،با حضور مردم و مسئولان برگزار شد.
امام جمعه آب پخش،فرمانده حوزه شهید دستغیب آب پخش،مسئول شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی بخش آب پخش،بسیجیان پایگاه شهدای آب پخش و بسیجیان پایگاه شهید آوازه روستا و شورای اسلامی روستای بنه عباس  و خانواده معظم شهید آوازه از افراد حاضر در این مراسم معنوی بودند.

ادامه مطلب
#معرفی_کتاب ..کتاب بانو در آینه مجموعه‌ای است که تمامی داستان‌های کوتاه ویرجینیا وولف را شامل می‌شود. این داستان‌ها از سوی بسیاری از منتقدین با‌ارزش تلقی گشته‌اند چرا که به مدد این داستان‌ها می‌توان به دنیای پیچیده نویسنده‌ای راه یافت که آثارش همچنان پر خواننده است.__________با ۵ درصد تخفیف اعضا و ارسال رایگان
_____________
سفارش ازطریق #سایتwww.amirabook.irسفارش به صورت تلفنی۰۷۱_۳۲۳۲۱۴۳۲۰۷۱_۳۲۳۲۰۸۸۱_۳سفارش ازطریق تلگرام
باامیراکتاب در پیام رسان #ا
 
ستاره ۳۴ ساله آسمان کربلا و بزرگ‌ترین یار و یاور حسین(ع). عباس یعنی چهره درهم کشیده و این نام نشان از صلابت و توانمندی سقای کربلا دارد. او فرزند علی(ع) و برادر حسین(ع) بود، با این حال هرگز برادر خود را به نام صدا نزد. عباس(ع) این ادب و فروتنی را تا لحظه آخر بر خود واجب می‌دانست. او بهترین الگوی رشادت بود. زیرا پرچم دار سپاه بود و پرچم را به دست رشیدترین و شجاع ترین افراد لشگر می‌سپارند. او به اندازه‌ای محو یار شده بود که بر امواج دل انگیز آب روان
خرید سنگ تراورتن عباس آباد

سنگ تراورتن عباس آباد سنگی بسیار زیبا و پر طرفدار در ایران و دیگر کشورهااست.
سنگ تراورتن عباس آباد جزو معدود سنگ های تراورتن سفید رنگ در دنیا است که طرفداران زیادی دارد.این سنگ رنگی سفید با حاله ها و خط هایی هر از گاه مشکی دارد.
خرید سنگ تراورتن عباس آباد به نظر من همیشه یکی از کارهای سخت برای هر کارفرمایی است چرا که بازه قیمتی بین سورت های مختلف سنگ تراورتن عباس آباد و حتی در کارخانه ها یا انبار های مختلف تلورانس ب
لبخند معناداری صورت عمو را پُر کرد و رو به ما دخترها مژده داد :«#رهبر ایران فرمانده‌هاشو برای کمک به ما فرستاده #آمرلی!» تا آن لحظه نام #قاسم_سلیمانی را نشنیده بودم و باورم نمی‌شد ایرانی‌ها به خاطر ما خطر کرده و با پرواز بر فراز جهنم داعش خود را به ما رسانده‌اند که از عباس پرسیدم :«برامون اسلحه اوردن؟» 
 
حال عباس هنوز از #خمپاره‌ای که دیشب ممکن بود جان ما را بگیرد، خراب بود که با نگاه نگرانش به محل اصابت خمپاره در حیاط خیره شد و پاسخ داد :«ن
فضائل بی‌شمار امیر المومنین علیه السلام (به روایت اهل سنت عمری)
سبط بن جوزی از علمای اهل سنت عمری روایت کرده است:
و قد روى مجاهد قال سأل رجل عن ابن عباس فقال ما أكثر فضائل علی بن أبی طالب و إنی لاظنها ثلاثة آلاف فقال له ابن عباس هی الى الثلاثین الفا أقرب من ثلاثة آلاف ثم قال ابن عباس لو ان الشجر اقلام و البحور مداد و الانس و الجن كتاب و حساب ما احصوا فضائل أمیر المؤمنین علی علیه السلام.
مردی از ابن عباس پرسید: راستی که چقدر فضائل على بن ابی طالب
امه عاشقانه عباس دوران به همسرش
حسین جابری‌ انصاری به مناسبت سالگرد شهادت عباس دوران، نامه عاشقانه او به همسرش را در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد.
باشگاه خبرنگاران جوان: حسین جابری‌ انصاری، معاون عربی و آفریقایی وزارت امور خارجه ایران به مناسبت سالگرد شهادت عباس دوران، نامه این سرلشکر خلبان به همسرش را در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد.عباس دوران، خلبان جنگنده های دوران دفاع مقدس بود که در صبح 30 تیرماه 1361 پس از بمباران پالایشگاه بغداد،
یه روز مسؤول فروش، منشی دفتر و مدیر شرکت برای ناهار به سمت سلف قدم می زدند. یهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا می کنن و روی اون رو مالش میدن و غول چراغ ظاهر می شه. غول میگه: من برای هر کدوم از شما یک آرزو برآورده می کنم… منشی می پره جلو و میگه: اول من ، اول من!… من می خوام که توی باهاماس باشم، سوار یه قایق بادبانی شیک باشم و هیچ نگرانی و غمی از دنیا نداشته باشم … پوووف! منشی ناپدید می شه… بعد مسؤول فروش می پره جلو و میگه: « حالا من ، حالا من! … من می خوام
عباس! تو با صورت بر زمین نیامدی؛ که فرزندان حیدر استوارتر از آن هستند که زمین بخورند. تو به نیت سجده بر خاک گرم کربلا فرود آمدی. دیگر هیچ صدایی از این ها تو را نمی آزرد. آن قدر بوی یاس مشام تو را سرشار کرده است که جان دوباره گرفته ای. تو فاطمه را ندیده ای عباس. ولی با این عطر دل انگیز و رایحه بهشتی هم بیگانه نیستی. آری، درست است. این همان است؛ همان عطری که هر صبح و شام خانه فرزندان فاطمه را پر می کرد. این همان رایحه حسن و حسین است. این همان عطر است؛ ع
 کتاب پرفروش «سمفونی مردگان» نوشته عباس معروفی، موضوع یک تور گردشگری در شهر اردبیل شد؛ جایی که حوادث داستان در آن روی می‌دهد.
 
کتابفروشی اورنگ در اردبیل کتابخوانان این شهر را به یک تور گردشگری کتاب با موضوع کتاب پرفروش «سمفونی مردگان» دعوت کرده و قرار است مدعوین از ساعت ۱۴ امروز چهارشنبه با صفحه به صفحه این اثر به تماشای گوشه و کنار شهر از زاویه دید عباس معروفی بنشینند.
 
مهدیه امامی، مدیر کتابفروشی اورنگ، می‌گوید: از آنجا که داستان سمف
اینو شنیدین هر انسانی یه داستانی برای زندگیش داره؟؟؟
من زیاد شنیدم!!!
ولی دوست دارم ازشون بپرسم... 
واقعا!!!
داستان داریم تا داستان
بعضی داستان ها ارزش شنیدن نداره 
بعضی ها هم اصلا ارزش گفتن هم نداره
ولی خوش بحال اونی که یه داستان جذاب برای خودش داره
از اون داستان ها که فیلم ها رو از اون می سازن
مثله خیلی از شهدای انقلاب اسلامی 
از این داستان ها هم آرزوست
شما در بازی The Forest بهمراه بک نفر دیگر که تنها بازمانده ی یک سانحه هوایی هستید در یک جزیره مرموز گیر افتاده اید در این جزیره خطری که شما را تهدید میکند فقط نبود آب و غذا و یا آب و هوا ، گیاهان و  حیوانات وحشی آن نیستند بلکه علاوه بر اینها قبیله ای از آدمخوار ها هستند که باید با آنها برای رهایی از این جزیره و بقای خودتان رو در رو شوید این قبیله در گودال های عمیق زمین زندگی میکنند و در سرتاسر جزیره پراکنده هستند شما باید به کمک ساخت سلاح و تله های
خانمی شوهرش را به مطب دکتر برد. بعد از معاینه، دکتر، خانم را به طرفی برد و گفت: اگر شما این کارها را انجام ندهید، به طور حتم شوهرتان خواهد مرد. اول هر صبح، برایش یک صبحانه ی مقوی درست کنید و با روحیه ی خوب او را به سرکار بفرستید. دوم اینکه هنگام ناهار، غذای مغذی و گرم درست کنید و قبل از اینکه به سرکار برود او را در یک محیط خوب مورد توجه قرار بدهید. سوم اینکه برای شام، یک غذای خوب و مخصوص درست کنید و او در کارهای خانه کمک نکند. در خانه، شوهر از همسرش
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
نوشته‌ی زیر اولین چیزی است که به‌عنوان داستان یا داستان کوتاه نوشته‌ام. نمی‌دانم اصلاً می‌شود اسم این چند خط را، که می‌توانست کوتاه‌تر هم باشد، داستان گذاشت یا نه. اما موقعیتی پیش آمد که نوشتم و اتفاقاً برای یک رویداد فرهنگی که بخش داستان کوتاه هم داشت، فرستادم (با همین عنوان). این وبلاگ شاید خوانندگان زیادی نداشته باشد، اما به‌گمانم اکثر بزرگوارانی که لطف می‌کنند و به این‌جا سر می‌زنند، در این زمینه صاحب
کوتاه شدن زمان پادشاهی بنی عبّاس پس از مرگ عبدالله عبّاسی
ابو بَصِیر گفت که شنیدم ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) می فرمود:
کسی برای من مرگ عبدالله را گردن بگیرد، برای او قائم را گردن می گیرم. سپس فرمود: هر گاه عبدالله بمیرد، مردم پس از وی بر کسی گرد نمی آیند، و این پراکندگی اگر خدا بخاهد، جز با زمامدار شما به پایان نمی رسد، و پادشاهیِ سالیانه می رود، و پادشاهیِ ماهانه و روزانه می شود. گفتم: آن رویدادها به درازا خاهند کشید؟ فرمود: چنین نیست(1).
ب
با سلام به اطلاع می رساند به مناسبت فرا رسیدن دهه فاطمیه و ایام شهادت دخت گرامی پیامبر اعظم صلی الله و علیه و آله و سلم حضرت فاطمه سلام الله علیها در مسجد جامع مراسم عزاداری از طرف برادر عباس بهمنی (عباس حاج یدالله) از امشب به مدت پنج شب برگزار می گردد.
دانلود آلبوم امیر عباس گلاب قله
Download Album Amir Abbas Golab Ghole
دانلود البوم قله از امیر عباس گلاب با متن شعر و ترانه از سایت پلی نیو موزیک
انتشار بزودی از پلی نیو موزیک …
برای دانلود آلبوم جدید به ادامه مطلب مراجعه کنید …
دانلود آلبوم امیر عباس گلاب قله با لینک مستقیم و پخش انلاین
بزودی …

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها